در این مطلب به یکی از ادعاهای مخالفین شهادت فاطمه بنت محمد اشاره می کنیم و به طور خلاصه و مفید سعی میکنیم پاسخ آنرا خدمت شما مخاطب گرامی ارائه کنیم
سوال:
قریش بزرگترین و مقتدر ترین قبیله در شبه جزیره عربستان به حساب می آمد و در درون قریش بنی هاشم برترین و قدرتمند ترین قوم (تیره) بشمار می رفت و از طرفی مردم مدینه نسبت قومی و خویشاوندی با پیامبر داشتند، چون مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی ) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود، به همین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرج) خودشان را اخوال رسول (یعنی داییهای پیامبر) می دانستند، علاوه بر همه اینها پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) توانستند هزاران نفر فدایی تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جانهایشان را فدا کنند، بنابراین آن همه مسلمان مخلص و فدایی و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندی و قومی داشتند(مخصوصاً قبیله بنی هاشم) ، چه شد که در مقابل جسارتها و غصب حق اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، همه یکپارچه سکوت نموده و کوچکترین حرف و اعتراضی ننمودند؟
جواب:
در ابتدا باید گفت که این مطلب تنها نوعى استبعاد است نه دلیل؛ زیرا روایاتى که دلالت بر هجوم به خانه فاطمه زهرا و امیرمؤمنان (علیهما السلام) مى کند، در کتب شیعه و سنی و با سند صحیح نقل شده است. بنابراین، این کلمات بیشتر کلماتى خطابى و بازى با احساسات است و نه بحث منطقی.
اما تفصیل بحث:
نقش قبیله اسلم در تحکیم حکومت ابوبکر:
قریش و در رأس ایشان ابوبکر و عمر حق امیرمؤمنان را در حالیکه ایشان مشغول دفن رسول خدا بودند، غصب نمود و سپس با تطمیع دیگران (مانند ابوسفیان) اکثر قریش را با خود همراه ساختند. و مشخص است که باقى قبایل قدرت رویارویى با قریش را ندارند.
ابوبکر و عمر نیز قبایل مختلف بیابان نشین را که به زور شمشیر اسلام آورده بودند، در مدینه جمع کردند و بسیارى از تازه مسلمانان را جلب کردند؛ زیرا امیرمؤمنان در تمام جنگها محور پیروزى اسلام بود و آنها از امیرمؤمنان (علیه السلام) کینه داشتند و منافقان از همین کینه استفاده کردند. سپس با استفاده از فشار این گروه ها و نیز قبایل بیابان نشین اطراف مدینه خانه امیرمؤمنان را محاصره کرده و خواستند آن را به آتش بکشند.
طبرى در تاریخ خود و ماوردى شافعى در الحاوى الکبیر و عبد الوهاب نویرى در نهایة الأرب، مى نویسند:
وأقبلت أسلم بجماعتها حتى تضایقت بهم السکک فبایعوه، فکان عمر یقول: ما هو إلا أن رأیت أسلم فأیقنت بالنصر.
قبیله اسلم همگى در مدینه گردآمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آنقدر جمعیت زیاد بود که حتى بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت.
عمر گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۲۴۴، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛ الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای۴۵۰هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج ۱۴، ص ۹۹، تحقیق الشیخ علی محمد معوض – الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۹ هـ -۱۹۹۹ م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج ۱۹، ص ۲۱، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م.
یعنى حتى اگر مردم مدینه هم مى خواستند، در چنین وضعیتی، توانایى مقابله با ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان را نداشتند.
امیر مؤمنان (علیه السلام) دفاع نکردن صحابه (اعم از بنى هاشم و صحابه و انصار را ) از اهل بیت و علت آن را در بعضى خطبه هاى خویش بیان کرده که به بعضى از آن ها اشاره مى کنیم:
الف: استغاثه علی (علیه السلام) به درگاه حق:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَأَکْفَئُوا إِنَائِی وَأَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی حَقّاً کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیرِی وَقَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَفِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیسَ لِی رَافِدٌ وَلَا ذَابٌّ وَلَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیتِی فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیّة….
نهج البلاغه، محمد عبده، ج۲، ص ۲۰۲ خطبه ۲۱۷ و الإمامة والسیاسة، ابن قتیبة، ج ۱ ص ۱۳۴، و مجمع الأمثال، أحمد بن محمد المیدانی النیسابوری ( متوفی ۵۲۸)، ج۲، ص۲۸۲ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۹۵ و ج ۱۱، ص۱۰۹
خدایا براى پیروزى بر قریش و یارانشان از تو کمک مى خواهم که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند و همگى براى مبارزه با من در حقى که از همه آنان سزاوارترم، متحد گردیدند و گفتند:
حق را اگر توانى بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم دارند، با غم و اندوه صبر کن و یا با حسرت بمیر.
به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاورى دارم، و نه کسى که از من دفاع و حمایت کند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد.
ب: تظلّم ودادخواهی علی (علیه السلام):
روى کثیر من المحدثین انه عقیب یوم السقیفة تالم وتظلم واستنجد واستصرخ حیث ساموه الحضور والبیعة وانه قال وهو یشیر الى القبر (یا بن ام إن القوم استضعفونی وکادوا یقتلوننی)، وانه قال وا جعفراه ولا جعفر لى الیوم واحمزتاه ولا حمزة لى الیوم.
بسیارى از روایت کنندگان نقل کرده اند که او ( حضرت علی (علیه السلام) پس از ماجراى سقیفه اظهار ناراحتى کرد و حق خود را خواسته و کمک طلبید و فریاد کشید؛ زیرا در نزد وى حاضر نشدند و بیعت نکردند. و او در حالیکه رو به سوى قبر رسول خدا کرده بود گفت:” اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند” و فرمود: واى جعفر من امروز جعفر ندارم؛ واى حمزه؛ من امروز حمزه ندارم!!!.
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج ج ۱۱، ص ۶۵، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۸م.
همین مضامین در کتب شیعه نیز به وفور آمده است.
ج: بیعت تحمیل شده با یادی از خویشان:
فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیسَ لِی رَافِدٌ وَلَا مَعِی مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلُ بَیتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْهَلَاکِ؛ وَلَوْ کَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَأَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایعْ کَرْهاً وَلَکِنِّی بُلِیتُ یرَجُلَیْنِ حَدِیثِی عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ، فَضَنِنْتُ بِأَهْلِ بَیتِی عَنِ الْهَلَاکِ، فَأَغْضَیتُ عَینِی عَلَى الْقَذَى، وَتَجَرَّعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجَى وَصَبَرْتُ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَآلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزِّ الشِّفَار.
الحسنی الحسینی، رضی الدین أبی القاسم علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس (متوفاى۶۶۴هـ)، کشف المحجة لثمرة المهجة، ص۲۴۹، ناشر: بوستان کتاب ـ قم، الطبعة الثانیة، ۱۳۷۵ش؛
المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار، ج ۳۰ ص ۱۵، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م.
امیر مؤمنان فرمود: نگاه کردم که نه کمک کارى دارم و نه یارى کننده ای؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم؛ و اگر براى من پس از رسول خدا عمویم حمزه و جعفر بودند با زور بیعت نمى کردم؛ ولیکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم؛ عباس و عقیل؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم؛ چشم خود را با وجود خار( در آن ) بستم و آب دهان را با وجود تیغ فرو بردم و بر چیزى تلخ تر از علقم ( گیاهى تلخ) صبر کردم؛ و بر چیزى درد آور تر از تیغ براى قلب، صبر نمودم.
جواب طبق مبناى اهل سنت:
بنی هاشم و انصار از فرمان رسول خدا اطاعت کردند
اهل سنت برای مشروع جلوه دادن خلافت خلفا روایاتی را در کتاب هایشان نقل کرده اند که طبق آن ها رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به اصحاب و یاران خود دستور داده است که از خلفای بعد از آن ها اطاعت نمایند ؛ هر چند که می دانند ، آن ها سنت رسول خدا را اجرا نمی کنند ، مال و اموال مردم را غارت می کنند و به جای هدایت مردم به سوی خداوند آن ها را به سوی ضلالت و گمراهی سوق می دهند .
هرچند که ما به جعلی بودن این روایات یقین داریم؛ اما از آن جایی که این روایات در صحیح ترین کتاب های اهل سنت آمده است، به آن ها تمسک کرده و می گوییم :
بنی هاشم و انصار و باقی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با این که می دانستند ابوبکر ، عمر و … غاصب خلافت هستند ، سنت رسول خدا را اجرا نمی کنند ، اموال مردم (از جمله فدک و …) را غارت می کنند و … با این حال به فرمان رسول خدا گوش دادند و به خاطر مصالحی از قیام علیه آن ها خودداری کردند .
مسلم نیشابوری در روایتی از حذیفة بن یمان نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود :
یکُونُ بَعْدِی أَئِمَّةٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ ولا یسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی وَسَیقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیاطِینِ فی جُثْمَانِ إِنْسٍ قال قلت کَیفَ أَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَکْتُ ذلک قال تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْأَمِیرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَأُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ .
بعد از من پیشوایانی بر مسند قدرت خواهند نشست که از هدایت من بهره ای نبرده اند ، به سنت من نیز عمل نمی کنند و در میان آن ها افرادی هستند که قلب هایشان قلب شیاطین در جسم آدمی زاد هستند . عرض کردم ای رسول خدا ! اگر ما آن روز را درک کردیم ، وظیفه ما چیست ؟ فرمود : به سخنان آن ها گوش داده و از فرمان شان اطاعت کنید ، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دادند و اموال شما را نیز غارت کردند ، وظیفه شما اطاعت و فرمانبرداری است !!! .
النیشابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای۲۶۱هـ)، صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۶، ح۱۸۴۷، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
بنابراین، عدم دفاع بنی هاشم ، انصار و بقیه صحابه از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و حق غضب شده امیر مؤمنان (علیه السلام) به دستور رسول خدا و به خاطر رعایت مصالحی بوده است که اهمیت آن ها بسیار بیشتر از قیام بر ضد ابوبکر بوده است.
نظرات شما عزیزان: